هیچ وقت نفهمیدم...
چرا درست همان کسی که...
فکر میکنی با همه فرق دارد...
یک روز...
مثل همه...
تنهایت میگذارد...؟!!
. . . دلم نه عشق میخواهد نه احساس قشنگ . . . . . . نه ادعاهای بزگ نه بزرگهای پر ادعا . . . . . . دلم یک دوست میخواهد که بشود با او حرف زد . . . . . . و بعد پشیمان نشد . . .
. . هنوز هم ، حوالی خواب های . . . . . . شبانه ام پرسه میزنی . . . . . . لعنتی . . . . . . دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر . . . . . . بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم . .
بی خیال است… خیلی بی خیال… همان کسی که… تمام خیال من است…
بـه چـشـمـهـایـت بگــو . . .
نـگـاهـم نـڪـنـنـد ...
بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم
سرشـاטּ بـه ڪـار خـودشـاטּ بـاشـد . . . !
نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم هـا . . .
نـه !
حـواسـم نـیـسـت . . . عـاشـقـت مـی شـوم...!!!
نفس نمی کشــــــــد هــــــــوا
قـــــــــدم نمی زند زمیـــــــن
سکـــــــــوت میکنـــــد غزل
...بــــــــدون تـــــو یعنی همین
امشب از آسمان دیدۀ تو روی شعرم ستاره میبارد در سکوت سپید کاغذها پنجههایم جرقه میکارد آری، آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست از سیاهی چرا هراسیدن شب پر از قطرههای الماس است آنچه از شب به جای میماند عطر سکرآور گل یاس است
امــروز یادمــ افتــاد دفتــر خاطراتـــے که خیلـــے وقتــ استــ چیزــےدر آن ننوشته امــ بــا خودمــ میگویمــ : " فکرشــ را بکن یک روز میمیرــے او میمانــدو ایـن دفتــر " دلمــ میســوزد براے تــو که میشکنــے روزــےکه مـن نیستمــ تــو ایـن دفتــر را میخوانــے خــرد میشوے وقتــے میفهمــے چقــدر دوستتــ دارم...
احتیاط ! در این شهرِ لاکردار تمام کوچه باغ های عاشقی به اتوبان های تنهایی وصل می شوند… .